
کمالگرایی تجویزشده اجتماعی یکی از چالشهای پنهان سلامت روان است که در آن فرد خود را اسیر انتظارات اطرافیان میبیند و برای جلب تأیید، «خود اصیل» خود را پنهان میکند. این الگو میتواند اضطراب ، فرسودگی روانی و بحران هویت ایجاد کند و فرد را در چرخه بیپایان مقایسه و ترس از طرد اجتماعی گرفتار سازد.
چرا رضایت درونی میتواند بیشتر از موفقیت با تحقق شخصی پیوند داشته باشد
به گزارش خط سلامت کمالگرایی تجویزشده اجتماعی و تأییدطلبی دو الگوی رفتاری نزدیک به هم هستند که هر دو بر پایهی ترس شدید از طرد و کنار گذاشته شدن شکل میگیرند. کمالگرایی تجویزشده اجتماعی زمانی اتفاق میافتد که فرد احساس کند اطرافیان از او انتظار دارند در حوزههای مهم زندگی بینقص باشد. این انتظارات درونی میشوند و به بخشی از عادتها، معیارها و توقعات فرد از خودش تبدیل میگردند. در مقابل، تأییدطلبی به معنای کنار گذاشتن خواستهها و نیازهای شخصی در برابر میل دائمی برای جلب رضایت و تأیید دیگران است.
کسانی که کمالگرا هستند معمولاً با پذیرش خود مشکل دارند. آنها اغلب بین دو حالت در نوساناند: کمالگرایی خودتحمیلشده که در آن باور دارند معیارهایشان کاملاً موجه است، و کمالگرایی اجتماعی تجویزشده. بخش زیادی از این تمایل به کمال به جستجوی جایگاه اجتماعی مربوط میشود؛ نه صرفاً برای پذیرفته شدن، بلکه برای قرار گرفتن در میان گروهی برتر. به دلیل تفکر سیاهوسفید، کمالگرایان معمولاً دیگران را به دو دسته برنده و بازنده تقسیم میکنند و میخواهند در گروه برندهها باشند. در نتیجه، هر چیزی که بخشی از خودِ واقعی و طبیعی فرد باشد، اگر به گرفتن تحسین و پذیرش کمک نکند، بیاهمیت یا حتی مضر به شمار میرود.
نقش خانوادههای رقابتی در شکلگیری خود کاذب
خانوادههای رقابتی اغلب زمینهساز شکلگیری چیزی هستند که روانکاو دونالد وینیکات آن را «خود کاذب» نامید. این خود، بیش از آنکه بازتاب فرد باشد، بازتاب تصویری است که خانواده یا گروه از او میخواهند. پیام اصلی چنین محیطی این است: ارزش تو در سهمی است که به شهرت و میراث ما میدهی. برای فرد کمالگرا، بهترین شدن در هر حوزهای به این باور گره میخورد که موفقیت کامل میتواند امنیت عاطفی، جسمی و مالی به همراه بیاورد. هدف نهایی کمالگرایی رسیدن به زندگیای بدون رنج و پر از لذت است.
بعضی افراد کاملاً به این باور رسیدهاند که تنها راه معنادار زندگی، تعقیب کمال و بزرگی است. در حالی که دیگران این مسیر را فقط برای گرفتن تأیید میپیمایند. خوشبختانه گروه دوم بیشتر آماده تغییر هستند، زیرا خودشان هم تا حدی باور دارند که این انتظارات غیرمنطقی و ناخواستهاند.
دشواری در پذیرش دوگانگی و ترس از دست دادن
زندگی اغلب ما را در برابر ارزشهای متعارض قرار میدهد و به همین دلیل دوگانگی بخشی از تجربه انسانی است. با این حال، کمالگرایان با این دوگانگی مشکل دارند. آنها همواره به دنبال قطعیت و درستی مطلقاند. علاوه بر این، ترس شدیدی از دست دادن دارند. از دست دادن جایگاه اجتماعی میتواند برای آنها بسیار دردناک باشد، به حدی که مدام در ذهن خود درباره درست یا غلط بودن آن نشخوار میکنند. در چارچوب تفکر سیاهوسفید، معمولاً یک انتخاب را درست و باقی را نادرست میبینند و در نتیجه، از درک تبادلها و هزینه-فایدههای واقعی باز میمانند.
بهای سنگین خود کاذب
در درمان از کمالگرایان خواسته میشود به این مبادلات فکر کنند، زیرا هزینهی داشتن یک خود کاذب بسیار سنگین است. پرسشهایی مانند این مطرح میشود: آیا ترس از دست دادن واقعاً منطقی است؟ آیا ممکن نبود بدون آن جایگاه اجتماعی هم رشد کنید؟ آیا اگر گروه اولیهتان شما را به دلیل اصیل بودن طرد میکرد، در بلندمدت نارضایتی دائمی به همراه داشت؟ آیا امکان ندارد با گروهی دیگر که شما را همانطور که هستید میپذیرد، خوشحالتر باشید؟
موفقیت و تعقیب آن اغلب با اوجهای هیجانی همراه است، اما افتهای شدیدی هم دارد، زیرا شکستها بخشی اجتنابناپذیر از مسیر هستند. در برخی گروهها، اشتباهات بزرگنمایی میشوند و بار خطا از روی دوش برخی برداشته و بر دوش افراد آسیبپذیر انداخته میشود. چنین محیطی امنیت را تنها در صورتی تضمین میکند که فرد به طور مداوم معیارهای غیرمنطقی را حفظ کند؛ وضعیتی که نتیجهی آن اضطراب مزمن است.
رضایت درونی در برابر موفقیت بیرونی
در مقابل، محیطی که تفاوتها را میپذیرد، ثبات هیجانی بیشتری به همراه دارد. چنین فضایی افتوخیزهای عاطفی کمتری ایجاد میکند و به جای آن رضایت درونی را تقویت میکند. اما برای بسیاری از کمالگرایان، رضایت کافی نیست. آنها ممکن است از خود بپرسند آیا این تعقیب وسواسگونهی امنیت، در واقع نوعی توهم نیست؟ وقتی امنیت و عزتنفس به شکل همه یا هیچ درک شوند، رضایت بهراحتی بیارزش تلقی میشود. در حالی که نادیده گرفتن آن منطقی نیست.
رضایت، علاوه بر ثبات عاطفی، لذتهای روزمرهای را به همراه دارد: دوست داشته شدن با همان ویژگیهای خاص و ارزشها، آزادی از ترس دائمیِ از دست دادن جایگاه اجتماعی، و تجربهی زندگیای که معنایش فقط در تعریف دیگران خلاصه نمیشود.
دیدگاه وینیکات درباره خود واقعی
وینیکات در این باره مینویسد: تهاجمیترین و در نتیجه خطرناکترین کلمات در زبانهای دنیا در جملهی "من هستم" یافت میشوند. اما باید پذیرفت که تنها کسانی صلاحیت گفتن این جمله را دارند که به مرحلهای رسیده باشند که واقعاً بتوان آنها را عضو بالغ جامعه دانست.
بر اساس این نگاه، رسیدن به خود واقعی، خودی که هم بتواند مستقل از دیگران بایستد و هم به شکلی منحصربهفرد به کل جامعه کمک کند، هدف اصلی زندگی است. بنابراین ما باید این فرصت را به خودمان بدهیم که آن را بپذیریم و به معنای واقعی زندگی کنیم.
کمالگرایی تجویزشده اجتماعی
فشار روانی ناشی از انتظارات بیرونی
افرادی که دچار کمالگرایی تجویزشده اجتماعی هستند، همیشه احساس میکنند باید استانداردهای بسیار بالایی را که دیگران برایشان تعیین کردهاند، رعایت کنند. این فشار بیرونی به مرور باعث شکلگیری اضطراب، احساس ناکافی بودن، و فرسودگی روانی میشود. در واقع فرد همواره نگران است که مبادا از نگاه اطرافیان شکستخورده یا ناکامل به نظر برسد. این حالت میتواند خطر ابتلا به اختلالات اضطرابی و حتی افسردگی را افزایش دهد.
خود کاذب و آسیب به هویت اصیل
وینیکات معتقد بود خود کاذب زمانی شکل میگیرد که فرد برای بقا در محیط خانوادگی یا اجتماعی، نیازهای اصیل خود را سرکوب کرده و مطابق با خواستههای دیگران رفتار کند. از منظر سلامت روان، این موضوع به معنای فاصله گرفتن از هویت واقعی و ایجاد نوعی «خود بیگانهشده» است. پیامد این روند میتواند احساس پوچی، عدم رضایت درونی، و بحران هویت باشد. بسیاری از مراجعان در جلسات رواندرمانی زمانی به نقطه بحران میرسند که درمییابند سالها نقش بازی کردهاند تا پذیرش به دست آورند.
ترس از دست دادن و اضطراب اجتماعی
کمالگرایان تجویزشده معمولاً دچار ترس شدید از طرد اجتماعی هستند. آنها باور دارند که ارزشمندیشان به جایگاهشان در یک سلسلهمراتب اجتماعی گره خورده است. این ترس به شکل اضطراب اجتماعی یا وابستگی ناسالم به تأیید دیگران بروز میکند. فرد همیشه در حالت آمادهباش روانی است و کوچکترین اشتباه یا نقد را بهعنوان تهدیدی برای هویت خود تجربه میکند.
هزینه روانی موفقیت بیرونی
تمرکز بر موفقیت بیرونی و تأیید دیگران، اگرچه در کوتاهمدت میتواند انگیزه ایجاد کند، اما در بلندمدت به فرسایش روانی منجر میشود. زیرا فرد باید مدام خود را در بالاترین سطح نگه دارد. این فشار میتواند منجر به فرسودگی شغلی (Burnout)، احساس ناکامی مزمن، و حتی رفتارهای جبرانی مانند سوءمصرف مواد برای کاهش اضطراب شود.
رضایت درونی بهعنوان راهحل درمانی
رواندرمانی، بهویژه رویکردهایی مانند درمان شناختی-رفتاری (CBT) و رواندرمانی تحلیلی، بر کمک به فرد برای شناسایی باورهای غیرمنطقی درباره کمال و جایگزینی آن با پذیرش خود واقعی تمرکز دارند. تأکید بر رضایت درونی، یعنی توانایی لذت بردن از لحظات ساده زندگی و پذیرش کاستیها، از نظر سلامت روان راهی مؤثر برای کاهش اضطراب و تقویت ثبات هیجانی است.
بازگشت به خود اصیل
از نگاه سلامت روان، یکی از اهداف اساسی رشد شخصی این است که فرد بتواند به «خود اصیل» خود بازگردد. یعنی خودی که بر اساس ارزشها و نیازهای واقعی زندگی میکند، نه بر اساس فشارهای تحمیلشده. این بازگشت، علاوه بر کاهش اضطراب و افسردگی، موجب افزایش تابآوری روانی و رضایت از زندگی میشود.
برای ورود به صفحه اینستاگرام کلیک کنید.تمام مطالب سایت اختصاصی و توسط تحریریه خط سلامت تولید شده است، استفاده با ذکر منبع و لینک دهی بلامانع است