چرا قطع رابطه با پدران بیشتر از مادران رخ می‌دهد؟ رازهای روانشناختی و اجتماعی

خط سلامت: چرا بیشتر افراد با پدرانشان قطع رابطه می‌کنند تا با مادرانشان؟ بررسی جدیدی از نقش‌های جنسیتی، فشارهای اجتماعی و چالش‌های عاطفی نشان می‌دهد که عوامل روانی و فرهنگی چگونه بر جدایی‌های خانوادگی تاثیر می‌گذارند. اگر شما یا کسی که می‌شناسید در مسیر قطع رابطه با والدین قرار دارید، این مقاله راهنمای جامع سلامت روان و روابط خانوادگی را از دست ندهید.

?>
چرا قطع رابطه با پدران بیشتر از مادران رخ می‌دهد؟ رازهای روانشناختی و اجتماعی

قطع ارتباط با والدین ، به ویژه پدر، یکی از چالش‌های رایج سلامت روان است که می‌تواند پیامدهای عمیقی بر زندگی افراد داشته باشد. در این مطلب به دلایل روانی، فرهنگی و اجتماعی این پدیده می‌پردازیم و راهکارهایی برای مدیریت بهتر روابط خانوادگی و حمایت از سلامت روان ارائه می‌دهیم.

تاثیر نقش‌های جنسیتی و انتظارات اجتماعی در جدایی‌های خانوادگی 

به گزارش خط سلامت تحقیقات نشان می‌دهد که احتمال قطع رابطه بزرگسالان با پدر یا مراقب مرد، بیشتر از مادر یا مراقب زن است. برخی پژوهش‌ها حتی بیان می‌کنند که این احتمال تا چهار برابر بیشتر است. از سوی دیگر، مادران معمولاً به‌خصوص از طرف دختران، از «فرصت و ارفاق عاطفی» بیشتری برخوردارند که باعث می‌شود قطع رابطه با آن‌ها با انگ و قضاوت اجتماعی بیشتری همراه باشد.

انگار این روزها همه با والدینشان قطع ارتباط می‌کنند! برخلاف تصور رایج، این پدیده جدید نیست و از گذشته هم وجود داشته است، اما اگر دقیق‌تر نگاه کنیم، الگوهایی مشخص می‌شوند که نشان می‌دهند کدام والد بیشتر در معرض قطع رابطه است.

نقش جنسیت در شکل‌گیری روابط ناسالم خانوادگی

در مواردی که پای سوءاستفاده یا کنترل در میان است، از نظر آماری پدران بیشتر به سوءاستفاده آشکار از قدرت متهم می‌شوند، به‌ویژه در خانواده‌های پدرسالار یا اقتدارگرا.

اگرچه مادران نیز می‌توانند رفتارهای آزاردهنده یا کنترل‌گرانه داشته باشند، اما کلیشه‌ها و هنجارهای اجتماعی، رفتار آن‌ها را کمتر «مضر» تلقی می‌کند. این تصور ریشه در انتظارات فرهنگی دارد که مادران را به عنوان «مراقبان اصلی و پرورش‌دهندگان عاطفی» می‌بیند. بسیاری از فرزندان بزرگسال، حتی در روابط ناسالم، به دلیل احساس گناه یا تعهد عاطفی با مادران خود در ارتباط می‌مانند؛ به‌خصوص دختران که اغلب از آن‌ها انتظار می‌رود اختلافات خانوادگی را آرام کنند و پیوندها را حفظ نمایند، حتی به قیمت آسیب به سلامت روان خودشان.

البته این الگو در دهه‌های اخیر تغییر کرده و برخی افراد به دلیل تجربه‌های آزاردهنده از مادران نیز فاصله گرفته‌اند.

هنجارهای اجتماعی و محدودیت در ابراز احساسات مردان

بسیاری از مردان از کودکی آموزش می‌بینند که احساسات خود را پنهان کنند، بنابراین حتی در رابطه با فرزندانشان نیز در «آسیب‌پذیری عاطفی» مشکل دارند. این موضوع اغلب باعث می‌شود که روند ترمیم و آشتی دشوارتر شود.

مردی ۵۰ ساله، می‌گوید:پسرم را همان‌طور که خودم بزرگ شدم، تربیت کردم. الان می‌دانم که اشتباه بود. دلم می‌خواهد به او بگویم متأسفم و نمی‌دانستم چه کار دیگری باید بکنم. اما نمی‌دانم چه بگویم. شاید خیلی دیر شده باشد.

وقتی پدران نمی‌خواهند یا نمی‌توانند برای رشد عاطفی و جبران گذشته تلاش کنند، فرزندانشان ممکن است تنها گزینه سالم را قطع ارتباط بدانند. 

فردی می گوید فکر می‌کنم اگر پدرم در محیطی بزرگ شده بود که مردان اجازه داشتند غمگین و آسیب‌پذیر باشند، شاید بلد بود رابطه‌اش را با من حفظ کند. احساس می‌کنم او می‌خواهد، اما نمی‌داند چگونه. تلاش کرده‌ام به او نزدیک شوم، اما رابطه سالم نیست.

نقش شرم و فشار اجتماعی

با وجود پذیرش بیشتر «قطع رابطه با والدین» در جامعه امروز، جدایی از مادر هنوز با قضاوت بیشتری همراه است. این موضوع باعث می‌شود افراد کمتر چنین تصمیمی بگیرند یا اگر بگیرند، کمتر درباره آن صحبت کنند. در مقابل، قطع ارتباط با پدر هرچند دردناک است، اما معمولاً با انتقاد اجتماعی کمتری مواجه می‌شود..

آیا قطع رابطه دائمی است؟

بر اساس تحقیقات، بیشتر این جدایی‌ها دائمی نیستند؛ حدود ۸۱ درصد روابط مادر فرزند و ۶۹ درصد روابط پدر فرزند پس از مدتی دوباره برقرار می‌شوند. با این حال، اگر شما برای حفظ سلامت روان یا امنیت خود تصمیم به «قطع ارتباط» گرفته‌اید، این به معنای اشتباه بودن انتخابتان نیست و آشتی همیشه ضروری یا مفید نخواهد بود.

1. تأثیر هنجارهای جنسیتی بر سلامت روان:

مطالعه نشان می‌دهد که نقش‌های سنتی و انتظارات جنسیتی (مثل مردان که کمتر اجازه بروز احساسات دارند و زنان که باید مراقبان عاطفی باشند) تأثیر عمیقی بر روابط خانوادگی و سلامت روان افراد می‌گذارد. این هنجارها می‌توانند باعث شوند پدران نتوانند ارتباط عاطفی مؤثری با فرزندانشان برقرار کنند و این موضوع منجر به افزایش احساس تنهایی، بی‌کفایتی، و قطع رابطه شود.

2. فشار اجتماعی و شرم درباره قطع رابطه با مادر:

فشار اجتماعی برای حفظ رابطه با مادر و انگ منفی قطع ارتباط با مادر، می‌تواند باعث شود فرد در روابط ناسالم باقی بماند و سلامت روان او آسیب ببیند. این موضوع بر اضطراب، افسردگی، و کاهش احساس ارزشمندی تأثیر منفی دارد. در مقابل، قطع رابطه با پدر کمتر با این فشار اجتماعی همراه است، اما می‌تواند بار روانی و استرس خاص خودش را داشته باشد.

3. پیامدهای روانی قطع رابطه:

قطع رابطه با والدین، حتی اگر به‌دلیل حفظ سلامت روان باشد، اغلب با احساسات پیچیده‌ای مثل غم، خشم، گناه و افسردگی همراه است. این احساسات نیازمند حمایت روانی، درک و پذیرش خود فرد است تا فرایند بهبود و التیام طی شود.

4. اهمیت پذیرش آسیب‌پذیری و رشد عاطفی:

از آنجا که مردان معمولاً در ابراز آسیب‌پذیری و جستجوی کمک مشکل دارند، نبود این مهارت‌ها در پدران می‌تواند به مشکلات ارتباطی و قطع رابطه منجر شود. بهبود مهارت‌های عاطفی و روانی پدران و تشویق به گفت‌وگو و پذیرش احساسات می‌تواند زمینه ترمیم روابط و کاهش آسیب‌های روانی را فراهم کند.

5. ضرورت خودمراقبتی و حمایت روانی برای فرزندان:

فرزندان، به‌ویژه در روابط ناسالم یا آسیب‌زا، نیازمند حمایت روانی و خودمراقبتی هستند. تصمیم به قطع رابطه اغلب یک راهکار برای حفظ سلامت روان است و حمایت‌های تخصصی می‌تواند به بهبود وضعیت روانی و بازسازی مسیر زندگی کمک کند.

جمع‌بندی

موضوع قطع رابطه والد-فرزند، به‌خصوص با پدران، ارتباط نزدیکی با مسائل سلامت روان دارد که تحت تأثیر عوامل روانشناختی، فرهنگی و اجتماعی است. شناخت این عوامل می‌تواند به افراد و خانواده‌ها کمک کند تا با درک بهتر و حمایت روانی مناسب، راه‌های سالم‌تری برای مدیریت روابط خانوادگی و بهبود سلامت روان خود بیابند.

برای ورود به صفحه اینستاگرام کلیک کنید.
ارسال نظر

اخبار پربازدید
آخرین اخبار
خط سلامت
فیلم ها
  • خط سلامت: عشق و حسادت با هم مرتبط هستند زیرا یک هورمون مشترک در این دو احساس نقش دارد. عشق احساسی است که به هورمون…

گزارش ویژه
پادکست
  • 00:00
    00:00
اتاق درمان