استرس باعث اتحاد گروهی یا دشمنی با دیگران می‌شود؟

خط سلامت: چرا در شرایط استرس‌ آور، احساس تعلق به گروه قوی‌ تر می‌شود اما نسبت به دیگران خصومت بیشتری پیدا می‌کنیم؟ پاسخ در تعادل هورمون‌ های استرس است که هم‌ زمان هم همکاری درون گروه را افزایش می‌دهد و هم پرخاشگری نسبت به بیرونی‌ ها را تشدید می‌کند. این کشف مهم می‌تواند کلید فهم بهتر رفتارهای اجتماعی و کاهش تنش‌های فرهنگی باشد.

?>
استرس باعث اتحاد گروهی یا دشمنی با دیگران می‌شود؟

استرس نه‌تنها روی احساسات فردی ما تأثیر می‌گذارد، بلکه رفتارهای اجتماعی ما را نیز به شکل چشمگیری تغییر می‌دهد. تحقیقات جدید نشان می‌دهد که استرس باعث تقویت پیوندهای درون گروهی می‌شود و در عین حال خصومت و پرخاشگری نسبت به گروه‌های بیرونی را افزایش می‌دهد. این پدیده زیستی می‌تواند توضیح‌ دهنده افزایش قطبی‌ شدن سیاسی و اجتماعی در دنیای امروز باشد.

به گزارش خط سلامت مسئله این است: استرس چگونه تعاملات ما با دیگران را تغییر می‌دهد؟ آیا استرس باعث پرخاشگری بیشتر می‌شود مثل پرخاشگری‌های رانندگی  یا اینکه استرس باعث تقویت پیوند های اجتماعی می‌شود چون در مواقع نیاز به دنبال حمایت و آرامش می‌گردیم؟ تحقیقات تجربی هر دو رفتار را نشان داده‌اند، حتی اگر ظاهراً متضاد باشند: بعضی مطالعات پرخاشگری را بعد از استرس گزارش کرده‌اند و برخی دیگر همکاری و همبستگی اجتماعی، هرچند هزینه‌ بر، را تأیید کرده‌اند. پس کدام درست است؟

سال‌ها  است سؤال استرس و تغییر رفتار اجتماعی پژوهشگران را سردرگم کرده است. از یک سو، دیدگاه کلاسیک می‌گوید: استرس پرخاشگری و رقابت را تحریک می‌کند. این واکنش «جنگ یا گریز» یک مکانیسم شناخته‌ شده و حفظ‌ شده در تکامل است که در انسان و حیوانات دیگر وجود دارد. اما از سوی دیگر، دیدگاهی جدیدتر می‌گوید استرس می‌تواند رفتارهای «مراقبت و دوستی» (tend-and-befriend) را برانگیزد؛ جایی که ما به دنبال حمایت اجتماعی، آرامش و همکاری هستیم.

این دو دیدگاه به نظر متضاد می‌آیند، اما در مطالعه ما پرسیدیم: آیا این پاسخ‌های اجتماعی به استرس، واقعاً متضادند یا دو روی یک سکه‌اند؟

نقش نوروشیمی‌های مرتبط با استرس در رفتار اجتماعی هنگام تعارض

برای پاسخ، ما از رویکرد دو کور، کنترل‌شده با دارونما، و داروشناسی روانی استفاده کردیم تا تأثیر دو نوروشیمی کلیدی مرتبط با استرس  کورتیزول (هورمون اصلی استرس بدن) و نورآدرنالین (مهم‌ترین انتقال‌دهنده هیجانی مغز، که نوراپی‌نفرین هم نامیده می‌شود) را روی رفتار اجتماعی هنگام تعارض بررسی کنیم.

شرکت‌کنندگان داروهایی دریافت کردند که فعالیت این نوروشیمی‌ها را افزایش می‌داد و سپس در یک بازی اقتصادی شرکت کردند. در این بازی، افراد با اعضای گروه خود همکاری کردند و تصمیماتی درباره تخصیص پول گرفتند در حالی که از سوی گروه‌های رقیب هدف قرار می‌گرفتند. انتخاب‌های آن‌ها می‌توانست به خودشان سود مالی برساند، یا به نفع گروهشان باشد، یا حتی به زیان گروه‌های رقیب باشد، حتی اگر به خودشان ضرر می‌زد.

نتایج چشمگیر بودند:

کورتیزول رفتار سخاوت‌مندانه و همکاری را افزایش داد، اما فقط نسبت به اعضای همان گروه.

نورآدرنالین اما باعث شد شرکت‌کنندگان رقابتی‌تر رفتار کنند؛ آن‌ها به اعضای گروه‌های بیرونی ضرر مالی وارد کردند، حتی وقتی این کار به ضرر خودشان بود.

نوع‌ دوستی قبیله‌ای (Parochial Altruism)

ما دریافتیم هر دو نورو شیمی رفتار اجتماعی را تحت تأثیر قرار می‌دهند، اما به شکل مخالف. نکته مهم این است که هر دو این مواد شیمیایی به عنوان بخشی از پاسخ نوروفیزیولوژیکی طبیعی استرس که در موقعیت‌های واقعی و ناگهانی فعال می‌شود، آزاد می‌شوند. این نشان می‌دهد استرس یک کلید رفتاری واحد را نمی‌زند؛ بلکه پاسخ دوگانه‌ای فعال می‌کند یکی که ما را به سمت «ما» پیوند می‌دهد و دیگری که باعث تعصب و خصومت نسبت به «آن‌ها» می‌شود.

بنابراین این نوع‌دوستی قبیله‌ای یعنی فداکاری برای منفعت گروه خودی در حالی که نسبت به گروه‌های بیرونی خصومت نشان می‌دهیم، احتمالاً ریشه‌های عمیق زیستی دارد.

چرا این مهم است؟

این مکانیسم ممکن است توضیح دهد که چرا پدیده‌هایی مانند قطبی‌شدن سیاسی و تشدید تعارض‌ها رخ می‌دهند. در شرایط استرس  مثلاً در دوره‌های دشواری اقتصادی، آشوب‌های اجتماعی، جنگ یا مواجهه با ریتوریک سیاسی مبتنی بر ترس  ما ممکن است با گروه خود محکم‌تر متحد شویم و در عین حال نسبت به دیگران شکاک‌تر یا خصمانه‌تر شویم. این فرمول زیست‌عصبی، زمینه‌ساز قبیله‌گرایی است.

آیا یک توضیح زیستی برای دینامیک تعارض گروهی یافت شده؟

درک اثرات دوگانه استرس بر رفتار اجتماعی اهمیت فراوانی دارد، به‌ویژه در فضای امروز که شاهد قطبی‌شدن سیاسی و افزایش تنش‌های اجتماعی هستیم. یافته‌های ما یک توضیح زیستی ممکن برای دینامیک تعارض گروهی ارائه می‌دهد و نشان می‌دهد استرس فقط احساسات ما را تغییر نمی‌دهد؛ بلکه نحوه ارتباط ما با یکدیگر را شکل می‌دهد.

چشم‌انداز نهایی

امیدواریم این تحقیق نه تنها الهام‌ بخش مطالعات بیشتر درباره ریشه‌های زیستی رفتار اجتماعی تحت استرس باشد، بلکه به یافتن راه‌هایی برای مقابله با قطبی‌شدن فرهنگی و خصومت رو به افزایش کمک کند. با فهمیدن این که چگونه استرس پیوندهای درون گروهی را عمیق‌تر و خصومت نسبت به بیرونی‌ها را بیشتر می‌کند، می‌توانیم شروع به شناسایی راهکارهایی کنیم  چه روان‌شناختی، اجتماعی، یا سیاست‌گذاری  برای پل زدن بر این شکاف‌ها به جای عمیق‌تر کردن شان.

از نگاه روانشناسی

۱. استرس به عنوان محرک رفتارهای اجتماعی دوگانه: اتحاد درون گروهی و پرخاشگری نسبت به بیرونی‌  ها

از نظر سلامت روان، استرس یک واکنش طبیعی و ضروری است که به ما کمک می‌کند با چالش‌ها مقابله کنیم. اما وقتی استرس مزمن یا شدید می‌شود، می‌تواند رفتارهای اجتماعی را دچار تغییرات منفی کند. این مقاله نشان می‌دهد که استرس: باعث تقویت پیوندهای درون گروهی می‌شود که می‌تواند احساس تعلق و حمایت اجتماعی را افزایش دهد؛ این بخش از استرس می‌تواند برای سلامت روان مفید باشد، زیرا احساس امنیت و حمایت اجتماعی کاهش اضطراب و افسردگی را به همراه دارد.

اما همزمان باعث افزایش خصومت و پرخاشگری نسبت به گروه‌های بیرونی می‌شود که می‌تواند به گسترش تنش‌های اجتماعی، اضطراب اجتماعی و احساس ناامنی روانی منجر شود.

این دوگانگی رفتاری نشان می‌دهد که استرس نه‌تنها روی خود فرد تأثیر می‌گذارد، بلکه روی کیفیت روابط اجتماعی و سلامت روان جمعی نیز اثرگذار است.

۲. نقش کورتیزول و نورآدرنالین در شکل‌دهی رفتارهای اجتماعی

کورتیزول و نورآدرنالین که به عنوان هورمون‌ها و انتقال‌دهنده‌های عصبی استرس شناخته می‌شوند، به شکل‌های متفاوتی بر رفتار تأثیر می‌گذارند. از منظر روانشناسی سلامت:

کورتیزول باعث افزایش رفتارهای همبسته و حمایتگرانه می‌شود که می‌تواند به ایجاد روابط حمایتی و کاهش استرس کمک کند.

نورآدرنالین اما موجب تحریک رفتارهای پرخاشگرانه و دفاعی می‌شود که در شرایط اجتماعی می‌تواند باعث تعارض و اضطراب‌های بین‌فردی گردد.

این تعادل زیستی پیچیده اهمیت دارد، زیرا نشان می‌دهد که چگونه پاسخ‌های فیزیولوژیک می‌توانند دو مسیر کاملاً متفاوت را برای سلامت روان فرد و جامعه ایجاد کنند.

۳. پیامدهای سلامت روانی ناشی از «نوع‌دوستی قبیله‌ای» و قطبی‌شدن اجتماعی

از منظر سلامت روان جمعی و روان‌شناسی اجتماعی، پدیده‌ی «نوع‌دوستی قبیله‌ای» که مقاله به آن اشاره می‌کند، می‌تواند باعث:

افزایش استرس اجتماعی و اضطراب‌های مرتبط با حس تعلق و امنیت روانی شود.

تقویت رفتارهای تبعیض‌آمیز، نفرت‌پراکنی و کاهش همدلی نسبت به «دیگران» که سلامت روانی جامعه را تهدید می‌کند.

تشدید احساس تنهایی و انزوا در افرادی که خود را در «بیرون» گروه‌های قوی نمی‌بینند.

این پدیده در جوامع امروز که به شدت دچار قطبی‌شدن سیاسی و فرهنگی هستند، می‌تواند عامل مهمی برای بروز اختلالات روانی ناشی از استرس اجتماعی و کاهش رفاه روانی باشد.

۴. ضرورت توجه به سلامت روان در سیاست‌ها و مداخلات اجتماعی

مطالعه نشان می‌دهد که درک زیستی و روانی تأثیرات استرس بر رفتار اجتماعی، می‌تواند به طراحی مداخلات بهداشتی و اجتماعی کمک کند تا:

تنش‌های گروهی و تعارضات اجتماعی کاهش یابد.

برنامه‌های حمایت روانی و آموزشی برای تقویت مهارت‌های همدلی و مدیریت استرس ارائه شود.

سیاست‌گذاران و مدیران سازمان‌ها و جوامع، فضاهایی ایجاد کنند که به جای تقویت «ما در برابر آن‌ها»، به «همبستگی و همدلی» تأکید کنند.

جمع‌بندی

از منظر سلامت روان، این مقاله اهمیت دارد چون نشان می‌دهد:

استرس یک عامل مهم و دوگانه در شکل‌دهی رفتارهای اجتماعی است که می‌تواند هم منبع حمایت و هم منبع تعارض باشد.

برای حفظ سلامت روان فردی و جمعی، لازم است تا علاوه بر مدیریت استرس فردی، به عوامل اجتماعی و فرهنگی شکل‌دهنده به این استرس نیز توجه کنیم.

مقابله با پیامدهای منفی استرس در روابط اجتماعی و کاهش قطبی‌شدن نیازمند مداخلات روان‌شناختی، اجتماعی و سیاستی است.

برای ورود به صفحه اینستاگرام کلیک کنید.
ارسال نظر

اخبار پربازدید
خط سلامت
فیلم ها
  • خط سلامت: عشق و حسادت با هم مرتبط هستند زیرا یک هورمون مشترک در این دو احساس نقش دارد. عشق احساسی است که به هورمون…

گزارش ویژه
پادکست
  • 00:00
    00:00
اتاق درمان