
اختلال نقص توجه و بیشفعالی (ADHD) تنها به مشکلات توجه و تکانشگری محدود نمیشود؛ این اختلال میتواند بهطور غیرمستقیم بر سلامت جسمانی و وزن افراد نیز تأثیر بگذارد. تازهترین یافتهها از دانشگاه نیویورک نشان میدهد که سبک زندگی شهری و کیفیت خدمات سلامت روان میتواند مسیر چاقی را در افراد مبتلا به ADHD هموار یا دشوار کند.
به گزارش خط سلامت پیوند پنهانی بین تکانشگری و چاقی ممکن است به ساختار ثابت زیستشناختی انسان مربوط نباشد، بلکه توسط محیطهای شهریای که در آن زندگی میکنیم شکل گرفته باشد.
پژوهشگرانی از مدرسه مهندسی تاندون دانشگاه نیویورک (NYU Tandon) و مؤسسه عالی سلامت ایتالیا (Istituto Superiore di Sanità) با استفاده از روشی نوین و مبتنی بر مهندسی دریافتند که اختلال کمتوجهی/ بیشفعالی (ADHD) نهتنها مستقیماً از طریق مسیرهای زیستی شناختهشده، بلکه بهصورت غیرمستقیم و از طریق کاهش فعالیت فیزیکی به چاقی منجر میشود. این یافتهها در مجله PLOS Complex Systems منتشر شدهاند.
عوامل دیگر در سطح شهر نیز بر شیوع چاقی اثر میگذارند، از جمله میزان دسترسی به خدمات سلامت روان و ناامنی غذایی. این موضوع افقهای تازهای را برای تدوین راهبردهای پیشگیرانه میگشاید.
برای کشف ارتباط میان ADHD و چاقی، تیم تحقیقاتی از «قوانین مقیاسگذاری شهری» استفاده کرد — چارچوبی ریاضی در حوزه علم پیچیدگی — و آن را بر دادههای سلامت عمومی ۹۱۵ شهر آمریکا اعمال کرد. مقیاسگذاری شهری توصیف میکند که ویژگیهای شهرها چگونه با افزایش جمعیت تغییر میکنند؛ مشابه با نحوهای که صفات زیستی با افزایش اندازه بدن تغییر میکنند.
پژوهشگران دریافتند هر دو اختلال ADHD و چاقی با افزایش اندازه شهرها بهصورت زیرخطی (sublinear) کاهش مییابند؛ یعنی هر چه شهر بزرگتر باشد، شیوع این مشکلات به ازای هر نفر کمتر میشود. در عین حال، دسترسی به خدمات سلامت روان و تحصیلات دانشگاهی با سرعتی فراتر از اندازه شهر (سوپرخطی) افزایش مییابد. بهنظر میرسد شهرهای بزرگتر نهتنها خدمات بیشتری دارند، بلکه بهطور نامتناسبی از نظر پشتیبانی از شرایط مرتبط با تکانشگری، بهتر عمل میکنند.
اما اندازه شهر تنها بخشی از ماجراست. برای کشف اینکه کدام شهرها عملکردی بالاتر یا پایینتر از حد انتظار دارند، پژوهشگران از شاخصی به نام «نشانگرهای متروپولیتن تنظیمشده با مقیاس» (SAMIs) استفاده کردند. این شاخصها نشان میدهند که یک شهر چقدر از الگوی پیشبینیشده مقیاسگذاری شهری فاصله دارد — مثلاً وقتی یک شهر کوچک نرخ چاقی بهطور غیرمنتظرهای پایین دارد، یا یک شهر بزرگ دسترسی ضعیفی به سلامت روان دارد. این انحرافها پایهای برای تحلیل علّی (causal analysis) شدند.
مائوریتسیو پُرفیری، نویسنده ارشد مقاله، توضیح میدهد: مقیاسگذاری شهری و روشهای کشف علّی به ما این امکان را میدهد تا روابطی را ببینیم که تحقیقات سنتی حوزه سلامت ممکن است از آنها غافل شود.
پُرفیری استاد مؤسسهای دانشگاه نیویورک در چندین دپارتمان از جمله مهندسی مکانیک، مهندسی زیستپزشکی، مهندسی شهری و نوآوری فناوری است. او همچنین مدیر مرکز علوم + پیشرفت شهری (CUSP) در NYU است.
تیان گان، دانشجوی دکتری مهندسی مکانیک میافزاید:اگر اثرات اندازه جمعیت بر شاخصهای سلامت را در نظر نگیریم، ممکن است موفقیت یا شکست سیاستها را به عوامل اشتباه نسبت دهیم. با فیلتر کردن این اثرات جمعیتی، میتوانیم مسیرهای واقعی بین ADHD و چاقی را شناسایی کنیم و مهمتر از آن، ببینیم محیط شهری چگونه این روابط را تغییر میدهد.
دکتر سیمونه ماکری، دانشمند ارشد در مؤسسه عالی سلامت ایتالیا نیز اضافه میکند:این رویکرد نقاط دقیقی برای مداخله آشکار میکند که در حالت عادی قابل مشاهده نیستند.
با استفاده از SAMIها، تیم پژوهشی شبکهای از متغیرهای بههمپیوسته ترسیم کرد: شیوع بالاتر ADHD منجر به کاهش فعالیت بدنی میشود و این امر چاقی را افزایش میدهد. دسترسی بهتر به خدمات سلامت روان باعث افزایش فعالیت فیزیکی شده و در نتیجه خطر چاقی را کاهش میدهد. همچنین تحصیلات دانشگاهی با دسترسی بهتر به سلامت روان و سطح بالاتر فعالیت فیزیکی همبستگی دارد.
این نقشه علّی سیستمی پویا را نشان میدهد که در آن، تکانشگری، رفتارهای سلامتمحور، و زیرساختهای شهری با یکدیگر تعامل دارند — و خود شهرها میتوانند این اثرات را تقویت یا تضعیف کنند.
الگوها در سراسر کشور یکسان نبودند. وقتی پژوهشگران SAMIها را بر اساس مناطق مختلف نقشهبرداری کردند، دریافتند که شهرهای جنوبشرقی و جنوبغربی آمریکا نابرابریهای بیشتری را نشان میدهند. حتی شهرهای مجاور گاه تفاوتهای چشمگیری در شیوع ADHD و چاقی، دسترسی به سلامت روان و ناامنی غذایی داشتند — این امر نشان میدهد که سیاستهای محلی، فرهنگ و منابع میتوانند این خطرات رفتاری را یا تشدید یا تضعیف کنند.
پُرفیری میگوید:میانگینهای منطقهای ممکن است تفاوتهای زیادی را پنهان کنند. SAMIها به ما اجازه میدهند ببینیم کدام شهرها عملکردی فراتر یا پایینتر از حد انتظار دارند. مسئله فقط اندازه شهر نیست — بلکه نحوه استفاده از منابع مهمتر است. با چنین بینشی، سیاستگذاران میتوانند سرمایهگذاریهای هدفمندتری در حوزه سلامت روان، آموزش و فعالیت فیزیکی داشته باشند تا ارتباط بین ADHD و چاقی را در نقاط حساس قطع کنند.
برای اعتبارسنجی یافتهها در سطحی دقیقتر، تیم تحقیقاتی دادههای مربوط به بیش از ۱۹٬۰۰۰ کودک آمریکایی را از «پیمایش ملی سلامت کودکان» تجزیه و تحلیل کرد. الگوهای علّی مشابهی مشاهده شد: کودکانی که ADHD شدیدتری داشتند، در صورت کمبود فعالیت بدنی و تحصیلات خانوادگی، احتمال بیشتری داشت که دچار چاقی شوند.
این مطالعه در ادامه پژوهش قبلی پرفیری و همکارانش انجام شد که از مقیاسگذاری شهری برای بررسی مالکیت اسلحه و خشونتهای مسلحانه در شهرهای آمریکا استفاده کرده بودند. آن تحقیق نشان داد که شهر نیویورک با وجود جمعیت بالا، عملکردی بسیار بهتر از حد انتظار در زمینه امنیت عمومی دارد — که نشان میدهد انحرافهای سطح شهری میتوانند فرضیات رایج درباره اندازه و خطر را به چالش بکشند.
بررسی این پژوهش از منظر روانشناسی، میتواند درک عمیقتری از تعامل بین اختلال نقص توجه/بیشفعالی (ADHD)، چاقی و محیط شهری ارائه دهد. در ادامه، به تحلیل این یافتهها از دیدگاه روانشناسی میپردازیم:
۱. پیوند بین تکانشگری (Impulsivity) و چاقی
از دیدگاه روانشناسی، تکانشگری یکی از ویژگیهای اصلی در افراد مبتلا به ADHD است. افراد تکانشگر تمایل دارند سریعتر و بدون تفکر تصمیم بگیرند، که این امر میتواند به پرخوری هیجانی، مصرف غذاهای ناسالم و پرکالری و عدم کنترل رژیم غذایی منجر شود. این پژوهش نشان میدهد که:
تکانشگری بهتنهایی عامل چاقی نیست، بلکه در بستر محیط شهری تشدید میشود.
کاهش فعالیت فیزیکی بهعنوان یکی از نتایج تکانشگری، مسیر غیرمستقیمی است که ADHD را به چاقی پیوند میدهد.
۲. شهرنشینی و تأثیرات روانشناختی آن
در روانشناسی محیطی، زندگی در شهرهای بزرگ معمولاً با افزایش استرس، کاهش تحرک فیزیکی، تحریک بیش از حد حسی و انزوای اجتماعی مرتبط است. یافتههای این پژوهش نشان میدهد:
شهرهای بزرگتر اگرچه امکانات بیشتری دارند، اما نابرابری در دسترسی به خدمات سلامت روان میتواند مشکلات افراد با ADHD را تشدید یا کاهش دهد.
برخی شهرها با وجود اندازه مشابه، در دسترسی به مراقبت روانی، آموزش و امنیت غذایی عملکرد متفاوتی دارند؛ این یعنی سیاستگذاری محلی نقش مهمی دارد.
۳. نقش آموزش و سلامت روان در تنظیم رفتارها
تحقیقات روانشناختی نشان دادهاند که سطح بالاتر تحصیلات با افزایش توانمندیهای تنظیم هیجانی، تصمیمگیری آگاهانه و خودنظارتی همراه است. یافتههای این تحقیق نیز این نکته را تأیید میکند:
شهرهایی با سطح تحصیلات بالاتر، دسترسی به مراقبت روانی بهتر و میزان فعالیت فیزیکی بالاتر دارند، که به کاهش اثرات منفی ADHD بر چاقی کمک میکند.
۴. رویکرد سیستمی و مدلسازی علی روانشناختی
پژوهشگران با استفاده از شاخصهای «سامیز» (SAMIs)، مدلی از علّیت ساختند که مسیرهای بین ADHD، بیتحرکی و چاقی را نشان میدهد. این یک دیدگاه روانشناختی ارزشمند است چون:
نشان میدهد که رفتارها و پیامدهای روانشناختی در خلأ اتفاق نمیافتند؛ بلکه در تعامل با ساختارهای اجتماعی و شهری شکل میگیرند.
دخالتهای هدفمند در آموزش، سلامت روان و سبک زندگی شهری میتواند چرخه ADHD → بیتحرکی → چاقی را بشکند.
نتیجهگیری روانشناختی
این پژوهش یک مثال عالی از «روانشناسی در متن جامعه» است. ADHD تنها یک اختلال عصبی-تحولی نیست؛ بلکه اثرات آن از طریق ساختار شهری، آموزش، فرهنگ، و دسترسی به خدمات سلامت روان، تشدید یا تضعیف میشود. بنابراین:
مداخلات روانشناختی باید فراتر از درمانهای فردی بروند و عوامل ساختاری مثل نابرابری در خدمات سلامت، آموزش، و طراحی شهری را در نظر بگیرند.
این یافتهها میتواند پایهای برای روانشناسی سیاستگذاری (Policy Psychology) در شهرسازی، بهداشت عمومی و آموزش باشد.
برای ورود به صفحه اینستاگرام کلیک کنید.تمام مطالب سایت اختصاصی و توسط تحریریه خط سلامت تولید شده است، استفاده با ذکر منبع و لینک دهی بلامانع است