
گاهی برای حفظ آرامش ذهن و سلامت روان، باید رابطهای را که دیگر برای ما امن نیست، محدود کنیم یا حتی قطع کنیم. این انتخاب نه نشانه نفرت، بلکه نشانه احترام به خود و تلاش برای ترک چرخههای تکراری آسیبزاست که میتواند آینده بهتری برای خود و نسلهای بعدی بسازد.
به گزارش خط سلامت در سالهای اخیر، افراد بیشتری درباره تصمیمشان برای قطع یا کاهش تماس با یکی یا هر دو والدین صحبت میکنند. بهعنوان یک درمانگر باتجربه در زمینه تروما و روابط خانوادگی و همچنین فردی که خودش روی رابطه با خانوادهاش کار کرده است، میگویم این تصمیم هیچگاه آسان یا لحظهای نیست.
این تصمیم معمولاً پس از سالها (گاهی دههها) تلاش برای ترمیم، تحمل یا کماهمیت جلوه دادن روابط آسیبزننده گرفته میشود. انتخاب تماس کم یا قطع رابطه اغلب با احساسات پیچیدهای همراه است و کسانی که چنین تصمیمی نگرفتهاند، اغلب آن را به درستی درک نمیکنند.
اگر شما کسی هستید که این تصمیم را گرفتهاید یا در حال فکر کردن به آن هستید، تنها نیستید و شایسته احترامید. در ادامه ۵ دلیل رایج و غالباً همپوشان برای این انتخاب را بررسی میکنیم.
۱. سوءاستفاده عاطفی و دینامیکهای مزمن نادیده گرفتن احساسات
بسیاری از بزرگسالانی که تماس خود را کاهش میدهند یا قطع میکنند، آسیب عاطفی را تجربه کردهاند که شاید هیچگاه به آن اعتراف نشده یا درمان نشده است. این آسیب میتواند به شکل دستکاری روانی، توهین، رفتارهای منفعل-تهاجمی، سکوت تنبیهی، گَسلایتینگ (تحریف واقعیت)، یا کماهمیت جلوه دادن احساسات و تجربیات فرزند باشد.
حتی اگر این رفتارها در کودکی «سوءاستفاده» نامیده نمیشدند، اثرات واقعی و عمیقی برجای میگذارند و میتوانند توانایی فرد را برای احساس امنیت در رابطه و دیگر روابط زندگی تحت تأثیر قرار دهند.
۲. نقض مکرر مرزهای فردی
یکی دیگر از دلایل رایج قطع یا کاهش تماس، نادیده گرفتن مرزهای فردی است که والد پس از بارها و به شکل محترمانه بیان کردن آنها، به آنها احترام نمیگذارد.
این ممکن است شامل موارد زیر باشد:
زیر سوال بردن تصمیمات شما در والدگری
بدون دعوت آمدن به محل زندگی شما
فشار آوردن برای سکوت یا همکاری در مشکلات خانوادگی
دخالت در روابط بزرگسالی شما
وقتی کسی مدام مرزهای شما را رد میکند، مشکل صرفاً ارتباطی نیست؛ این یک الگوی رفتاری است. برای محافظت از خود، گاهی باید فراتر از صحبت پیش رفت. حتی پس از قطع تماس، ممکن است والد با تماس تلفنی، نامه یا حضور ناخواسته مرزها را بشکند و در این موارد ممکن است نیاز به اقدامات قانونی باشد.
۳. سوءمصرف مواد
استفاده یا سوءمصرف مواد میتواند سیستم خانوادگی را به شدت مختل کند. اگر یکی از والدین درگیر اعتیاد فعال باشد، داشتن رابطه امن با او تقریباً غیرممکن است. ممکن است بعد از حتی یک تماس کوتاه، واکنشهای اضطرابی، تعطیلی روانی یا دلهره در شما فعال شود که نمیتوان به راحتی با اراده آن را کنترل کرد.
گاهی بهترین و مهربانانهترین کار محدود یا قطع تماس است، چون این کار میتواند گامی ضروری در شکست چرخه آسیب و شروع بهبودی باشد.
۴. اختلافات غیرقابل مصالحه یا آسیبهای مرتبط با هویت
گاهی قطع رابطه ناشی از شکافهای عمیق در دیدگاهها، دین یا ارزشهای اساسی است. ممکن است از بیرون بیاهمیت به نظر برسد، اما وقتی والد بخش مهمی از هویت شما را نادیده میگیرد یا به آن احترام نمیگذارد، رابطه میتواند ناامن شود.
این مساله در خانوادههایی که در آنها نژادپرستی، همجنسهراسی، ترنسهراسی یا افراطگرایی مذهبی وجود دارد، رایجتر است. نیازی نیست در ارتباط باشید با کسانی که انسانیت شما را انکار میکنند یا احساس امنیتتان را به شرایط خاصی مشروط میسازند. شما همانطور که هستید ارزشمندید.
۵. محافظت از فرزندان یا کل سیستم خانوادگی
برای بسیاری از بزرگسالان، ورود به نقش والدگری همه چیز را شفاف میکند. رفتارهایی که قبلاً شاید کماهمیت جلوه میکردند مانند نقد، کنترل یا غفلت عاطفی وقتی تصور میکنید فرزند شما در معرض آنهاست، غیرقابل تحمل میشوند.
برخی افراد برای جلوگیری از تکرار الگوهای آسیبزننده در نسل بعدی، تماس خود را کاهش میدهند یا قطع میکنند. دیگران میفهمند تا زمانی که در روابط سمی باقی بمانند، نمیتوانند الگوی سالمی بسازند. به هر حال، حفظ آرامش و امنیت خود و فرزندانشان اولویت میشود.
سخن پایانی: مهربانی به جای قضاوت
تصمیم به قطع یا کاهش تماس، تصمیمی نیست که آسان یا بیفکر گرفته شود. این تصمیم به معنی انتقام، کینهتوزی یا حساسیت بیش از حد نیست، بلکه به معنی محافظت از ایمنی عاطفی خود و انتخاب احترام به خود به جای اجبار است.
برخی افراد با گذشت زمان توانستهاند با والدینشان آشتی کنند و برخی در فاصله و فضا بهبودی مییابند. راه حل واحدی وجود ندارد، اما هر راهی که انتخاب میکنید، شایسته مهربانی با خود هستید.
اگر در این مسیر هستید، حمایت حق شماست. درمان میتواند فضایی قدرتمند برای باز کردن غم، گناه و وضوحی باشد که معمولاً با فاصله گرفتن همراه است. لازم نیست این مسیر را تنها طی کنید.
حفظ سلامت روان با ایجاد مرزهای سالم:
وقتی مرزهای فردی توسط والدین نادیده گرفته یا مورد سوءاستفاده قرار میگیرد، ادامه رابطه میتواند منجر به افزایش اضطراب، استرس مزمن، کاهش عزت نفس و حتی اختلالات روانی شود. تعیین مرزهای مشخص و حفظ فاصله از روابط آسیبزننده، به افراد اجازه میدهد امنیت روانی خود را بازسازی کنند.
ترمیم آسیبهای عاطفی:
سوءاستفادههای عاطفی و دستکاریهای مکرر میتواند اثرات طولانیمدت بر سلامت روان داشته باشد؛ از جمله احساس بیارزشی، اختلال در اعتماد به دیگران، و مشکلات در روابط بعدی. قطع رابطه بهعنوان یک مرحله از روند بهبودی میتواند به فرد فرصت دهد تا خود را بهتر بشناسد و روی بهبودی تمرکز کند.
کاهش استرس و پیشگیری از تروما:
برخورد با والدینی که دچار سوءمصرف مواد یا اعتیاد هستند، یا رفتارهای آسیبزننده دارند، میتواند بهطور مستقیم باعث افزایش استرس شدید و حالتهای دلهرهآور شود. فاصله گرفتن در چنین شرایطی نوعی راهبرد پیشگیرانه برای حفظ سلامت روان است.
حفظ هویت و خودمختاری:
اختلافات جدی درباره باورها، ارزشها یا هویت فرد (مانند گرایش جنسی یا اعتقادات مذهبی) وقتی به درک یا احترام منجر نمیشود، میتواند به حس انکار و ناامنی منجر شود. قطع یا کاهش تماس راهی برای حفظ هویت و احترام به خود است که پایههای سلامت روانی را تقویت میکند.
مدیریت تعارض و پیشگیری از تکرار الگوهای ناسالم:
والدگری به فرد این امکان را میدهد که بهخوبی تشخیص دهد چه روابطی برایش آسیبزا است و چه الگوهایی نباید تکرار شوند. حفظ فاصله در چنین مواقعی، نوعی مسئولیتپذیری نسبت به سلامت روانی نسل بعدی است.
در نهایت، سلامت روان در اینجا با «محافظت از خود»، «ایجاد امنیت عاطفی»، و «یافتن فضای مناسب برای رشد و بهبودی» گره خورده است. این تصمیمات اغلب با احساسات پیچیدهای مانند گناه یا غم همراه است، اما پذیرش و حمایت روانشناختی میتواند به فرد کمک کند تا این مسیر را با آرامش بیشتری طی کند. در نتیجه، فاصله گرفتن از والدین آسیبزننده یک گام مهم برای بازپسگیری کنترل زندگی و تقویت سلامت روانی فرد محسوب میشود.
برای ورود به صفحه اینستاگرام کلیک کنید.تمام مطالب سایت اختصاصی و توسط تحریریه خط سلامت تولید شده است، استفاده با ذکر منبع و لینک دهی بلامانع است