
بسیاری از مردان احساسات خود را به سختی ابراز میکنند و خشم بهعنوان راهکار پیشفرض اجتماعی و روانی شناخته میشود. بررسی خشم مردان از سلامت روان نشان میدهد که پشت این عصبانیت اغلب ترس و نگرانیهای عمیق وجود دارد که با گفتوگوی صادقانه و حمایت مناسب قابل مدیریت است.
به گزارش خط سلامت در بسیاری از موارد، مردان برای شناخت و ابراز احساسات خود با چالش مواجه هستند. با این حال، خشم اغلب احساسی است که با آن بیشترین راحتی را تجربه میکنند. اگر از یک مرد بپرسید چه حسی دارد، احتمال دارد با سردرگمی و سکوت مواجه شوید؛ اما زمانی که عصبانی است، اغلب خیلی راحت و شفاف بیان میکند که چه احساسی دارد. دلیل این موضوع به فرآیندهای اجتماعی برمیگردد؛ مردان از کودکی اجتماعی میشوند تا بخش زیادی از تجربههای عاطفی خود را در قالب خشم ابراز کنند. خشم داشتن به آنها کمک میکند تا از احساس آسیبپذیری دور بمانند.
با وجود این، مردان فقط خشم را تجربه نمیکنند. آنها مانند هر انسان دیگری غمگین، شاد یا نگران هم میشوند. اما خشم، در بسیاری از فرهنگها، تنها احساس اجتماعیِ پذیرفتهشده برای مردان است. در جامعه محدودیتها و ممنوعیتهای زیادی وجود دارد که مانع از ابراز آزادانه احساساتی مثل ترس یا غم میشود. در مقابل، برای ابراز خشم نوعی تقویت اجتماعی وجود دارد. نگاه عمومی اغلب این است که مردان خشمگین، قدرتمندتر و مردانهتر به نظر میرسند، در حالی که ابراز ترس یا اندوه در مردان اغلب بهعنوان ضعف تعبیر میشود.
در سوی دیگر، زنان اجتماعی میشوند تا خشم خود را به درون ببرند و باور کنند که ابراز آشکار خشم با هویت زنانه سازگار نیست. اما مردان یاد میگیرند که خشم خود را آشکار نشان دهند و حتی از آن برای کنترل روابط یا مدیریت تجربههای عاطفی خود استفاده کنند. خشم برای مردان وسیلهای میشود تا هم بر احساسات درونی خود تسلط داشته باشند و هم واکنشهای عاطفی شریک زندگیشان را تحت کنترل بگیرند.
زمانی که همسر یا شریک زندگی، احساسات خود را بهطور آشکارتر بیان میکند، مردان بهطور ناخودآگاه دچار برانگیختگی عاطفی میشوند. در چنین شرایطی، خشم به ابزاری تبدیل میشود برای محدود کردن ابراز احساسات شریک و همزمان مهار کردن احساسات درونی خودشان. به همین دلیل است که برای بسیاری از مردان، خشم به واکنش پیشفرض و شناختهشده تبدیل میشود، در حالی که سایر احساسات یا سرکوب میشوند یا پشت لایههای خشم پنهان میمانند.
با این حال، خشم بهخودیخود یک مشکل محسوب نمیشود. در سادهترین حالت، خشم ابزاری است برای رساندن این پیام که از وضعیت موجود رضایت ندارید و مایلید تغییری ایجاد کنید. مشکل زمانی رخ میدهد که خشم یا سرکوب شود یا بهجای گفتوگو و حل مسئله، به شکلهای مخرب و پرخطر بروز کند.
در بسیاری از موارد، مردان از تجربهی آشنای خشم استفاده میکنند تا هم از خودشان و هم از دیگران پنهان کنند که در واقع چه احساسی دارند. احساس اصلی که اغلب زیر خشم مردان پنهان میماند، ترس است. خشم نوعی نقاب برای پوشاندن ترسهای درونی است.
نمونههایی از موقعیتهای روزمره
خشمی که نسبت به همسر یا شریک زندگی دارید، چون زمان زیادی را صرف تماس یا پیام دادن به دوستانش میکند، ممکن است ترس شما را پنهان کند که نکند گفتوگو با شما برای او لذتبخش نباشد.
خشمی که هنگام دیر بازگشتن شریک از محل کار یا آوردن کار به خانه تجربه میکنید، شاید درواقع حسادت و ترس شما از کمتر موفق بودن نسبت به او را پنهان میکند.
خشمی که هنگام انتقادهای مکرر شریک تجربه میکنید و احساس میکنید هیچوقت کافی نیستید، ممکن است ترس از ناتوانی در راضی کردن او را پوشش دهد.
خشمی که به دلیل اولویت داشتن فرزندان نزد شریک زندگی حس میکنید، شاید ترس شما را پنهان کند که نمیتوانید رابطهای نزدیک مانند رابطه او با بچهها داشته باشید.
شناختن ترسهایی که در لایههای زیرین خشم وجود دارند، فرصتی ایجاد میکند تا فرد بتواند دربارهی آنها گفتوگویی صادقانه و آسیبپذیر با شریک زندگی داشته باشد. این گفتوگو ممکن است در ابتدا ترسناک و دشوار به نظر برسد، اما در بسیاری از موارد پاداش آن بسیار بیشتر از ریسک آن است. این نوع ارتباط نهتنها میتواند به درک بهتر منجر شود، بلکه صمیمیت عاطفی میان دو نفر را نیز عمیقتر میکند.
این مطلب از منظر سلامت روان ابعاد مهمی را روشن میکند. وقتی مردان خشمگین میشوند، آنچه در سطح دیده میشود با آنچه در عمق روانی آنها میگذرد الزاماً یکی نیست. در واقع خشم، در بسیاری مواقع، نقابی برای ترس، احساس ناکافی بودن یا آسیبپذیری است.
۱. خشم بهعنوان دفاع روانی
از نگاه سلامت روان، خشم یک مکانیسم دفاعی محسوب میشود. بسیاری از مردان برای مواجهه با احساسات دشوار (مثل ترس از طرد شدن، ترس از شکست یا ترس از صمیمیت) ناخودآگاه به خشم پناه میبرند. این خشم نهتنها احساس واقعی را پنهان میکند، بلکه به آنها حس کنترل میدهد؛ هرچند موقتی و سطحی.
۲.پیامدهای سرکوب هیجانی
وقتی هیجاناتی مثل ترس یا غم بارها سرکوب و پشت خشم پنهان میشوند، خطر بروز مشکلاتی مثل:
اضطراب و استرس مزمن،
افسردگی پنهان،
مشکلات جسمانی (مثل فشار خون بالا یا مشکلات قلبی)،
و اختلال در روابط صمیمانه
افزایش مییابد. این وضعیت میتواند چرخهای معیوب ایجاد کند: هرچه هیجانهای واقعی بیشتر سرکوب شوند، شدت خشم هم بیشتر میشود.
۳. اثر بر روابط نزدیک
از دید روانشناسی رابطه، استفادهی مداوم از خشم بهجای بیان آسیبپذیری، باعث دوری عاطفی میان زوجین میشود. همسر یا شریک زندگی ممکن است خشم را تهدید تلقی کند و بهجای نزدیکی، به دفاع یا فاصلهگیری روی آورد. این روند، بهمرور زمان، به فرسایش اعتماد و صمیمیت منجر میشود.
۴. اهمیت بازشناسی هیجانات
آموزش و تمرین سواد هیجانی میتواند به مردان کمک کند تا پشت خشم خود را ببینند. وقتی فرد یاد میگیرد بگوید:
من میترسم که به اندازه کافی خوب نباشم
یا احساس ناامنی میکنم وقتی تو دیر میآیی
امکان گفتوگوی سالم فراهم میشود. این نوع بیان هیجانها، بهجای افزایش تنش، پل ارتباطی ایجاد میکند.
۵. نقش درمان و حمایت
رواندرمانی (بهویژه درمانهای متمرکز بر هیجان یا درمان شناختی-رفتاری) میتواند کمک کند مردان به احساسات زیرین دسترسی پیدا کنند و راهکارهایی سالمتر برای ابراز آنها بیابند. همچنین، آموزش مهارتهای مدیریت خشم و ارتباط مؤثر در جلسات مشاوره زوجی میتواند به تقویت صمیمیت و کاهش سوءتفاهم کمک کند.
از منظر سلامت روان، خشم مردان نه یک ضعف و نه یک ویژگی ذاتی است؛ بلکه اغلب راهی ناخودآگاه برای فرار از آسیبپذیری است. تبدیل این خشم به گفتوگوی باز و آسیبپذیر، میتواند به رشد فردی و روابط عمیقتر منجر شود.
برای ورود به صفحه اینستاگرام کلیک کنید.تمام مطالب سایت اختصاصی و توسط تحریریه خط سلامت تولید شده است، استفاده با ذکر منبع و لینک دهی بلامانع است